Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@05:55:28 GMT

مونالیزای شمال کیست؟

تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۰۶۱۲

مونالیزای شمال کیست؟

هلند در قرن هفدهم دوره‌ای از شکوفایی هنری را تجربه کرد که به عنوان «عصر طلایی هلند» شناخته می‌شود. در طول این دوران، هنرمندان پیشگام از روش‌های نقاشی رنسانس شمالی الهام گرفتند که در شاهکارهایی مانند «دختری با گوشواره مروارید» اثر «یوهانس ورمیر» به اوج رسید.

به گزارش ایسنا،‌ این نقاشی که به عنوان «مونالیزای شمال» هم شناخته می‌شود، بهترین نوع هنر هلندی را به نمایش می‌گذارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگرچه دختری با گوشواره مروارید مملو از رمز و راز است (مثل همتای خلق‌شده توسط لئوناردو داوینچی) اما یکی از محبوب‌ترین نقاشی‌های تاریخ هنر محسوب می‌شود.

«یوهانس ورمیر»‌، هنرمند هلندی که در ژانر «نقاشی صحنه‌های خودمانی» تبحر داشت، به خاطر تصویرسازی‌هایش از «دلفت» شهری در هلند که «ورمیر» در آن متولد شد، زندگی کرد و درگذشت، شهرت دارد. او به طور خاص، عمده شهرت خود را مدیون خلق نقاشی‌هایی با موضوع فضاهای داخلی خانه و پرتره‌های زنان است.

«ورمیر» تابلو «دختری با گوشواره مروارید»‌ را در حوالی سال ۱۶۶۵میلادی خلق کرد. این نقاشی یکی از ۳۵ تابلویی است که به این هنرمند منسوب است.

«دختری با گوشواره مروارید» به همراه «خدمتکار شیردوش»‌ از مشهورترین آثار هنری «ورمیر» به شمار می‌روند. با این حال «دختری با گوشواره مروارید» در دورانی که به‌تازگی خلق شده بود به شهرت جهانی نرسید. این نقاشی در اواخر قرن بیستم و زمانی که در یک نمایشگاه ویژه «یوهانس ورمیر» در «گالری ملی هنر واشنگتن دی. سی.»‌ به نمایش گذاشته شد، مورد توجه جهانی قرار گرفت.

در این زمینه بیشتر بخوانید:

۵ نکته درباره خالق «دختری با گوشواره مروارید»

«دختری با گوشواره مروارید» زن جوانی را به تصویر می‌کشد که در پس زمینه‌ای تاریک نشسته است. اگرچه به ظاهر بی‌اهمیت است، اما این پس زمینه تیره و کم عمق به زیبایی تمام با پوست کرم رنگ و چشمان شفاف سوژه که روی بیننده خیره شده‌اند، تضاد دارد. او علاوه بر یک دستار نفیس آبی و زرد، یک گوشواره مروارید بزرگ به شکل اشک نیز استفاده کرده است.

در حالی که در ظاهر به نظر می‌رسد این تصویر دارای ویژگی‌های کلاسیک یک پرتره است، در واقع این نقاشی به عنوان یک «ترونی» شناخته می‌شود که در دوران طلایی هلند محبوبیت داشت. اغلب، هنرمندان این سبک ترجیح می‌دهند این چهره‌ها را در لباس‌های عجیب به تصویر بکشند، چراکه به تصویر کشیدن پارچه‌های مجلل به آن‌ها اجازه می‌دهد تا تکنیک‌های پیشرفته خود در نقاشی کردن را به نمایش بگذارند.

«دختری با گوشواره مروارید» که یک «ترونی»‌ به تمام عیار است،‌ یک شخص بخصوص را به تصویر نمی‌کشد،‌ بلکه تصویرگر یک دختری ناشناس در لباسی نفیس است که به گفته یک مورخ هنری «همچون یک خیال در تاریکی تجلی پیدا می‌کند.»

«دختری با گوشواره مروارید» تکنیک‌های پیشرفته نقاشی کردن «ورمیر»،‌ به ویژه رویکرد او نسبت به استفاده از نور، رنگ و قلم‌مو را به تصویر می‌کشد.

نور

«ورمیر» به دلیل توانایی خود در ایجاد کانتور و حالت با استفاده از نور به جای خط شناخته‌ شده است. این رویکرد خاص به مدل‌سازی به‌ویژه در چهره سوژه مشهود است که ورمیر آن را در صفحات نور و سایه ارائه کرده است. برای دستیابی به این زیبایی‌شناسی، ورمیر از یک روش چهار مرحله‌ای دقیق پیروی کرد که در میان هنرمندان قرن هفدهم محبوبیت داشت.

رنگ

علاوه بر رویکرد منحصر به فرد این هنرمند با نور، «دختری با گوشواره مروارید» عشق او به رنگ، به ویژه اطلسی را نیز نشان می‌دهد. این رنگ از رنگدانه به دست آمده از لازوریت، ماده معدنی موجود در سنگ نیمه قیمتی لاجورد ساخته شده است.

«ورمیر» اغلب از این رنگ گران‌قیمت در نقاشی‌های خود استفاده می‌کرد و آن را در به تصویر کشیدن پرده‌ها، اثاثیه یا لوازم داخلی و  لباس به‌ کار می‌برد. با اینکه استفاده از این رنگ در نقاشی «دختری با گوشواره مروارید»‌ در نوار دستار دختر پررنگ‌تر است، اما در سایه‌های پارچه زرد نیز مشهود است.

ضربات قلم‌مو

برای پی بردن به مهارت «ورمیر» در استفاده از قلم‌مو فقط باید به جزئیات یک شیء در «دختری با گوشواره مروارید» نگاه کرد: خود گوشواره.

این قطعه جواهر بزرگ از دور به نظر می‌رسد که با جزئیات زیادی به تصویر کشیده شده باشد. با این حال، با بررسی دقیق‌تر، مشخص می‌شود که این گوشواره فقط از چند ضربه ساده قلم‌مو تشکیل شده است که به طرز شگفت‌انگیزی شکل و درخشندگی یک مروارید را انتقال می‌دهند.

میراث «ورمیر»

«خدمتکار شیردوش»

امروزه، دختری با گوشواره مروارید، یکی از مشهورترین نقاشی‌های جهان به شمار می‌رود. علاوه بر فضا و زیبایی‌شناسی جذاب، این اثر هنری به دلیل مرموز بودن مورد تحسین قرار گرفته است.

«یوهانس ورمیر» را اغلب برای خلق تابلوهای نقاشی با موضوعات زندگی روزمره طبقه متوسط جامعه می‌شناسیم. او در سال ۱۶۳۲ میلادی متولد و در سال ۱۶۷۵ میلادی درگذشت و کارنامه کوچکی از خود به جای گذاشت. «ورمیر»‌ مرموزترین هنرمند در بین نقاشان چیره‌دست هلندی است؛ چراکه با وجود نقاشی‌های مشهورش،‌ هیچ اطلاعات شخصی از او وجود ندارد،‌ نه پرتره‌ای، نه نامه‌ای،‌ نه دست‌نوشته یا خاطراتی.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: دختری با گوشواره مروارید یوهانس ورمیر مونالیزای شمال جشنواره های فجر 1402 نمایشگاه رسانه های ایران دفاع مقدس سی و نهمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر دختری با گوشواره مروارید یوهانس ورمیر قلم مو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۰۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رازهای نقاشی مرگ سقراط

افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت می‌کند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمه‌ای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش می‌گوید: نگران من نباشید، شما فقط جسم من‌را در خاک خواهید گذاشت. سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و می‌نوشد. مایع زهرآگین به‌سرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بی‌حرکت مانده و او مرگ را پذیرا می‌شود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد.

به گزارش ایرنا، پرسش‌های سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزش‌ها در اخلاق یونانیان فرامی‌خواند. او بخاطر این پنداشت‌ها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جام‌زهر. سقراط بی‌مناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق می‌کردند، به‌شدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بار‌ها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانی‌ترین آن‌ها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ژاک لوئی داوید است باعنوان مرگ سقراط (La Mort de Socrate) که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری می‌شود.

داوید این نقاشی ۱۳۰ در ۱۹۶ سانتی‌متری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایش‌آمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره می‌کند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدین‌سان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه باز نمی‌ایستد؛ ترجیح می‌دهد بمیرد، اما از باور‌ها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر می‌برند.

افلاطون، شاخص‌ترین آنها، غم‌زده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشت‌به صحنه وقوع تراژدی را انتظار می‌کشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از این‌کار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنه‌پردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی می‌پندارد.

ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشایی‌اش روایت‌های تاریخی را با فلسفه روشنگری در می‌آمیخت تا متفکرانه‌ترین نمونه‌های نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهام‌بخش بود. شاگردان وی، بعد‌ها از سبک کلاسیک و روایت‌های سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رمانتیک رفتند. آثار او طلایه‌دار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارت‌های اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره می‌گرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد.

نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و القاگر حس مقاومت در برابر بی‌عدالتی، پیام‌آور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نماد‌های شجاعت و ایثار خلق کرد. او سال‌های پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطت‌ها برای بازگشت او به فرانسه به‌ثمر ننشست تا این‌که در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰‌مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از این‌کار امتناع ورزید.

دیگر خبرها

  • یک «نقاشی» چگونه راز ساخت اهرام مصر را فاش کرد؟ (+عکس)
  • دکمه تصویب قانون عفاف و حجاب زیر دست کیست؟!
  • فوت مرموز دختری بعد از مهمانی رفتن با نامزدش
  • زیبایی نقاشی خداوند در طبیعت زیرکوه
  • وقتی بازیکنان رئال مادرید، طرح های نقاشی شده چهره خود را مشاهده می کنند / فیلم
  • رازهای نقاشی مرگ سقراط
  • مرگ مشکوک دختری که با نامزدش به مهمانی رفت
  • کشف روش‌های درمانی بالقوه بیماری کلیه پلی‌کیستیک
  • موعود شمخانی کیست؟
  • پیامبر منطقه محروم بشاگرد کیست؟! + فیلم